خواهر دوقلوی دختر فوت شده در حادثه زاهدان: التماسها و ضجههای خواهرم از گوشم بیرون نمیرود/ پدر یکتا: برای دو دختر دوقلویم 3 میلیون و 400 هزار تومان پول ثبت نام دادم
تاریخ انتشار: ۱ دی ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۰۶۲۹۵۰
میرشکاری پدر یکتاست. یکی از دوقلوهایش سوخت و حالا یکی دیگر از دوقلوها زانوی غم بغل گرفته؛ غم از دست دادن کودکش و دیدن چهره پر از ناراحتی دختر دیگرش او را از پا درآورده.
به گزارش عصر ایران، روزنامه شهروند نوشت: چهار روزی میشود که خانه چهار خانواده زاهدانی پر از غم و اندوه است. سیل جمعیت هر روز به این خانهها سرازیر میشود تا شاید بتوانند تسلی دل این داغدیدگان باشند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این خانوادهها همراه با دختران خردسالشان سوختند. حالا در این ٥روز فقط صدای گریه و شیون از این خانهها شنیده میشود و مردم سیاهپوشی که خودشان هم میدانند با هیچ کلمهای نمیتوانند تسلیبخش این خانوادهها باشند.
خانوادههای میرشکار، عربی، خسروپرست و نوکندی حالا غمگینترین خانواده در زاهدان و این روزها پذیرای مهمانانی هستند که از گوشه و کنار برای تسلیت به آنجا میروند. در این میان مسئولان زیادی هم به این خانوادهها سر زدهاند. در میان مسئولان صبح دیروز وزیر آموزشوپرورش و دبیرکل جمعیت هلالاحمر به همراه رئیس سازمان جوانان هلالاحمر از خانه این داغدیدگان بازدید کردند و به آنها عرض تسلیت گفتند.
صبح روز سهشنبه ٢٧ آذر ماه بود که فاجعهای تلخ در مدرسه پیشدبستانی غیردولتی «اسوه حسنه» در خیابان مصطفی خمینی شهر زاهدان رخ داد. حادثهای که در آن بیش از ٥٠دانشآموز نجات یافتند، اما ۴ دانشآموز در این آتشسوزی گرفتار شدند. پس از گذشت ساعتی دو نفر از دختران جان باختند. یک روز بعد هم نفر سوم و درنهایت هم چهارمین دانشآموز حادثهدیده شامگاه چهارشنبه جان باخت. بلافاصله پس از این حادثه بود که مدیر و معاون آموزشی این مدرسه بازداشت شدند و به گفته دادستان عمومی و انقلاب زاهدان قصور این افراد محرز شده است.
علت این حادثه هم از سوی آتشنشانی، آتش گرفتن بخاری نفتی اعلام شده است. ظاهرا کف کلاسهای این مرکز پیشدبستانی موکت بوده که در گسترش آتش سوزی بسیار اثر داشته است. در این حادثه رئیس اداره آموزشوپرورش ناحیه ٢ شهرستان زاهدان نیز از سمت خود استعفا کرد. همچنین مجلس نیز به این موضوع ورود پیدا کرد و نایبرئیس مجلس شورای اسلامی در جلسه علنی مجلس، از کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس خواست هیأتی را برای بررسی حادثه آتشسوزی مدرسهای در زاهدان به این منطقه اعزام کند.
دخترم نمیخواست به مدرسه برود
تمام جملههایش با گریه و اندوه همراه است. هر لحظه تمام صحنههای فریادها و دردهای دختر کوچکش را در ذهن مرور میکند و عذاب میکشد. دختری که آن روز برخلاف روزهای دیگر نمیخواست به مدرسه برود. حالا غم از دست دادن کودکش کمر او را خم و صورتش را به غمگینترین پدر عالم تبدیل کرده است. میرشکاری پدر یکتاست. یکی از دوقلوهایش سوخت و حالا یکی دیگر از دوقلوها زانوی غم بغل گرفته؛ غم از دست دادن کودکش و دیدن چهره پر از ناراحتی دختر دیگرش او را از پا درآورده. دختر کوچکش حالا دارد با عذابی دستوپنجه نرممیکند که توان مقابله با آن را خود پدر هم ندارد، چه برسد به دختر کوچکش که شاهد ضجههای خواهر دو قلویش در کلاس درس بود.
این مرد درحالیکه اشک میریزد، آن روز تلخ را یک بار دیگر روایت میکند و به خبرنگار «شهروند» میگوید: «آن روز یکتا نمیخواست به مدرسه برود. او عاشق مدرسه بود. هر بار او را میرساندم از ذوقش با عجله از من خداحافظی میکرد و میرفت. با خوشحالی از من جدا میشد. اما آن روز برخلاف روزهای دیگر گریه میکرد و میگفت نمیخوام برم مدرسه. التماسم میکرد که او را مدرسه نبرم. من هم با او صحبت کردم و به بهانه اینکه باید مواظب خواهر دوقلویش یعنی یگانه باشد، او را با ناراحتی راهی مدرسه کردم. وقتی یاد گریههایش میافتم، قلبم میخواهد از جا کنده شود. دخترم نمیخواست به مدرسه برود. او با ناراحتی رفت و دیگر بازنگشت. دخترم خیلی باهوش بود و با آن سه قربانی دیگر حادثه دوست صمیمی بودند و اتفاقا هر چهار نفرشان وضع تحصیلی عالی داشتند.
یگانه و یکتا دوران پیشدبستانی را در مدرسه دختر بزرگم که حالا کلاس پنجم ابتدایی است، درس میخواندند. آن مدرسه دولتی بود. اما سه خواهر در یک مدرسه با هم نمیساختند و مرتب دعوایشان میشد. از طرفی معلم یگانه و یکتا همسایه ما بود. وقتی این وضع را دید، از من خواست دخترهایم را در مدرسه آنها ثبتنام کنم. او گفت تعداد دانشآموزهای کلاسشان به حد نصاب نرسیده و اگر من دو دخترم را آنجا ثبتنام کنم، ظرفیت تکمیل میشود، در غیر این صورت کلاس اول را منحل میکنند، برای همین من هم درنهایت قبول کردم. پرونده دخترهایم را از مدرسه قبلی گرفتم و در مدرسه جدید ثبتنامشان کردم. برای هردو، سهمیلیون و سیصد چهارصدهزار تومان پول ثبتنام دادم؛ به جز پول کتاب و بقیه چیزها. همان روز اول هم مدرسه را کامل دیدم. اما یک روز پنجشنبه بود که به ما پیامک زدند و گفتند مدرسه به دلیل عدمتوانایی در پرداخت اجاره به جای جدید منتقل شده و آدرس جدید را به ما اعلام کردند. من فقط حیاطش این مدرسه را دیده و داخلش را ندیده بودم. یکتا میگفت مدرسه جدیدشان اصلا خوب نیست. یک راهروی باریک دارد و وقتی میخواهند تردد کنند، مرتب به جاهای مختلف برخورد میکنند. آنها با نئوپان یک اتاق ١٢ متری را از هم جدا و به کلاسهای درس تبدیل کرده بودند.»او در ادامه صحبتهایش میگوید: «دخترم یگانه حالا افسرده شده، او شاهد مرگ خواهر دو قلویش بوده است. او درباره آن روز میگوید، زنگ تفریح یکتا و صبا با هم به داخل کلاس میروند و ناگهان آتشسوزی شروع میشود. یگانه میگوید فقط معلمشان در مدرسه بوده؛ مدیر و معاونش که دو خواهر بودند، در مدرسه حضور نداشتند. دو معلم دیگر هم در کلاسهایشان بودند. همان لحظه آتشسوزی یگانه معلمشان را میبیند که دارد به سمت بیرون مدرسه میدود. یگانه به دنبالش میرود و با التماس از او میخواهد خواهرش را که داشت فریاد میزد، نجات دهد. معلم هم از همسایهها کمک میخواهد و آنها در ابتدا دخترم و صبا را بیرون میآورند و بعد از ٥ دقیقه متوجه میشوند که دو دختر دیگر هم در کلاس هستند، برای همین سراغ آنها میروند. وقتی این دو دانشآموز را پیدا کردند، دستهایشان در دست همدیگر سوخته بودند. من دختر باهوشم را از دست دادم. دختری که عاشق نقاشی بود و میخواست نقاش شود. حالا یگانه مانده و صدای فریادهای خواهرش که هنوز در گوشش میپیچد. دختر بزرگترم و پسرم که ١٦ ساله است هم هر دو افسرده شدهاند، ولی حال یگانه خیلی بدتر است، تا جایی که او را به خانه یکی از اقوام فرستادهام تا از جمعیت دور باشد.»
فضای مدرسه تاییدیه نوسازی نداشت
درباره جزییات این حادثه و اینکه چه اتفاقی رخ داده است، مقامات آموزشوپرورش توضیحاتی ارایه کردهاند. مجتبی زینیوند، رئیس سازمان مدارس غیردولتی گفت: «در جلسات مختلف با مسئولان آموزشوپرورش و نوسازی مدارس، ابعاد مختلف این حادثه را پیگیر هستیم. حدود یک ماه قبل این مدرسه به فضای جدید نقل مکان کرده است، اما تاییدیه نوسازی و استحکام بنا را نگرفته و برای گرفتن مجوز فقط مکاتبه کرده بود. این مدرسه از سال ۹۲ پیشدبستانی بوده و امسال هم توانست ضمیمه کلاس اول بگیرد، ولی این فضای جدید تاییدیه نوسازی نداشته است.»
همچنین مشاور و نماینده ویژه وزیر آموزشوپرورش در حادثه زاهدان با بیان اینکه آموزشوپرورش استان در ارسال بخشنامههای ایمنی کوتاهی انجام نداده است، گفت: «بازرسیها انجام و تذکرات لازم داده شده بود، اما درحال بررسی ابعاد دیگر حادثه هستیم. یک مورد دیگر این است که آموزشهای ما به بچهها عموما در رابطه با زلزله بوده و باید به دانشآموزان یاد بدهیم در مواقع بروز حوادثی چون آتشسوزی چه کنند. به نظر میرسد بچهها به جای خروج از کلاس به زیر نیمکت و گوشه کلاس پناه برده بودند که معمولا مدل پناه بردن در هنگام زلزله است.»
منبع: عصر ایران
کلیدواژه: آتش سوزی زاهدان مدارس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۰۶۲۹۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دستان هنرآفرین دانشآموزی
اینجا اتاق یک مؤسسه هنری یا فروشگاه تولیدات هنرهای تجسمی نیست. اینجا کلاسی است در یک مدرسه متوسطه دوره اول؛ کلاسی که به همت معلم دوراندیش و دانشآموزان هنردوستش تبدیل به یک کارگاه تولید هنرهای سنتی شده است. حالا پسران مدرسه امامرضا(ع) در خیابان خواجهربیع به کمک محسن پاکمنش که معلمی هنردوست و هنرآموز است، عبارت «از هر انگشتش یک هنر میریزد» را معنی کردهاند.
یک مدرسه معمولی با کادر غیرمعمولی
از زیر تابلو اسم مدرسه که نام امام رضا(ع) بر آن نقش بسته، وارد حیاط شده و بعد به سمت کارگاه بچهها میرویم. در مسیر همه چیز معمولی است؛ انگار اینجا هم یک مدرسه متوسطه مثل سایر مدرسههاست. اما وارد کارگاه که میشویم، تازه ماجرا شروع میشود و متوجه میشویم با یک مدرسه با کادر غیرمعمولی طرف هستیم. کادری که به رسالت مدارس امام رضا(ع) توجه کرده و پرورش را مقدم بر آموزش قرار دادهاند تا بچهها زیر سایه امام رضا(ع) شاد، باانگیزه و توانمند بار بیایند و به سمت خودکفایی قدم بردارند. این را میتوان از نگاههای روشن بچهها به صورت معلمشان فهمید که به مهر در کنار او میایستند و با اشتیاق تمام به دستانش نگاه میکنند تا بیاموزند. معلمی که بناست آنچه در سالها آموخته را حالا با همه وجود در اختیار دانشآموزانش قرار دهد.
دانشآموزان خوشبختی که هنرها میآموزند
آقامعلم، کلاس هنر را از آنچه در ذهن ما میگذرد، فراتر برده است. در این مدرسه وقتی زنگ هنر میخورد، دانشآموزان فقط دنبال قلم خوشنویسی و جعبه مدادرنگی نیستند، از کیسه گچ گرفته تا تکههای چرم به دست میگیرند و راهی کارگاه میشوند. آنها در زنگ هنر آزادند! آزاد برای اینکه یک اثر هنری خلق کنند. این اثر هنری میتواند یک صفحه نقاشی باشد یا یک کیف چرمی دستدوز، شاید هم یک ظرف سفالی.
محسن پاکمنش دو روز در هفته در این مدرسه حاضر است. او معلم هنر است و هرچه از نوجوانی تاکنون در حوزه تولیدات صنایع دستی یاد گرفته، ریخته روی میز کار. به دانشآموزی چرمدوزی میآموزد و به دانشآموز دیگری طراحی گرافیک. دانشآموزان مدرسه امام رضا(ع) خواجهربیع خیلی خوشبختاند که در این سن، آموزشهای عملی دانشگاه را با معلم هنردوست خود میآموزند.
اولویت برایم تدریس است
آقای پاکمنش از 18سالگی انواع و اقسام هنرها را آموزش دیده و حالا هر چه در این 30سال آموخته را در کلاس هنر با دانشآموزانش به اشتراک میگذارد. دیپلم هنرهای سنتی دارد، فوقدیپلم نقاشی گرفته و در ادامه از طریق دانشگاه فرهیختگان وارد دنیای جذاب معلمی شده و لیسانس هنرهای تجسمی را زیربغل زده است. او همه دوره تحصیل را به هنر گذرانده و همین موضوع، عرق به هنر را در وجودش پرورانده است. همان چیزی که دوست دارد در صورت بروز استعداد در دانشآموزانش هم پرورش یابد.
عشق به هنرهای سنتی اصیل ایرانی سبب شده محسن پاکمنش از دوران فراغت نوجوانی و جوانی، حداکثر بهره را ببرد و در گذر زمان، آموزش طراحی فرش، بافت فرش، دوخت سنتی، سفالگری، آینهکاری، کاشی هفترنگی و تذهیب را سپری کند. آموزشهایی که حالا به کار او میآید و علاوه بر اینکه در این حوزه فعالیت دارد، آنها را به دانشآموزانش میآموزد.
آقای معلم بیش از 21سال سابقه تدریس دارد، حالا هفت سالی میشود گذرش به خواجهربیع افتاده و وقت کلاس هنر را با بچههای این محدوده از شهر میگذراند. او علاوه بر سالهای تدریس، در حوزههای فرهنگی و هنری، امور مدیریتی و مربیگری را نیز عهدهدار بوده است اما اولویت برایش تدریس است، چرا که این فضا، روح هنری او را نوازش میکند.
مهارتآموزی در کنار تعلیم و تربیت
آقامعلم در نوع خودش، آموزگاری نمونه است که سعی کرده مهارتآموزی را در کنار تعلیم و تربیت در بچهها پرورش دهد. او خاطرهای از نختین روزهای تغییر فاز کلاسهای هنر در مدرسه امام رضا(ع) دارد. آقامحسن تعریف میکند: روز اولی که وارد کلاس هنر این مدرسه شدم، یک سفره یکبارمصرف کنار کلاس پهن و روی آن شروع کردیم به سفالگری. کلاس که تمام شد، دیدیم اصلاً وضع نظافت جالب نیست. این شرایط ادامهدار بود و به این نتیجه رسیدیم نمیتوان این گونه با دانشآموزان هنر کار کنیم. از مدیریت درخواست کردیم و به ما دو میز در کتابخانه دادند. دوباره پیگیری کردیم و حالا ما یک کارگاه در مدرسه داریم که محل هنرنمایی تکتک این دانشآموزان است.
«هنر، تجربه و مهارت» این عنوان تابلویی است که بر سردر کارگاه مدرسه امام رضا(ع) حک شده است. کارگاهی که دانشآموزان زنگ هنر خود را در آن سپری میکنند. آنها در دوره نونهالی هنر را در اینجا میآموزند، با خطا و آزمون آن را تجربه میکنند و در نهایت در حوزهای که به آن علاقه دارند مهارت کسب کرده و در ادامه اتفاقات بهتر را تجربه میکنند.
«پدر مرحومم پیگیر بودند چیزی را یاد بگیرم که دوست دارم، به همین خاطر در کانون فرهنگیتربیتی کودک و نوجوان شهرمان در قوچان از کلاس هنر میآمدم، میرفتم کلاس خط، از آن کلاس به کلاس دیگر و این موضوع برای من لذتبخش بود. من از این لذت میبردم که میآموزم و تجربه میکنم»؛ این جملاتی است که محسن پاکمنش در وصف دغدغههای امروزش بیان میکند و ادامه میدهد: چون آن زمان، مرور هنرها و تجربههای مختلف برایم شیرین بود و زمینهساز درآمد و موفقیت این روزهایم شد، این برایم یک اصل شد که دانشآموزان من هم این تجربه را کسب کنند.
کسب درآمد با هنرهایی که آقامعلم آموخت
کلاس «هنر، تجربه و مهارت» مدرسه امام رضا(ع) فقط خاص زنگ هنر نیست، درِ این کلاس دو روز در هفته به روی دانشآموزان باز است. فرقی نمیکند در ساعت کلاسی به اینجا سر بزنیم یا زنگ تفریح؛ بچهها در هر فرصتی که بدست میآورند، لباس کار میپوشند، خود را به کارگاه میرسانند و لابهلای میزهای کار وول میخورند و اثر تولید میکنند. از کیف دستی چرمی گرفته تا جاسوئیچی. از آینه رنگکاری شده گرفته تا مجسمه. ظرفهای سنگی و سفالی و نقاشی و خطاطی هم دیگر تولیدات آنهاست که در قفسه نمایشگاهی کارگاهشان میتوان دید.
دستها داخل مواد و رنگ، صورتهایی که حین کار با ابزار سیاه شده و لباسهای گلی؛ این تصویری است که در چهره دانشآموزان داخل کارگاه نمایان میشود. بچهها وقتی وارد این کلاس میشوند، میدانند شاید لباسهای مرتب و اتوکشیدهشان کثیف شود، با وجود این با ذوق بسیار میآیند و آخر هم باید به زور از کارگاه به سمت کلاس بعدی هدایتشان کرد. به قول آقای پاکمنش اینجا همه آزادند و کسی نباید نگران نمره باشد، آنها باید استعداد خود را بشناسند و آن را در این کارگاه پرورش دهند. همان اتفاقی که نفرات قبلی رقم زدهاند، دانشآموزان سالهای گذشته این مدرسه الان و در دوران دانشجویی روی هنرهایی که در متوسطه فراگرفتهاند، متمرکزند و از آن کسب درآمد میکنند.
سودهای 100 درصد از هنر دست دانشآموزی
محمد، ساعتی را ساخته که برایش 4هزار تومان تمام شده و الان تا یک میلیون تومان مشتری دارد. سعید هم سه ظرف رزین خود را با قیمت 100هزار تومان ساخته و به زودی به قیمت 300هزار تومان به دوستان و آشنایان خواهد فروخت. مجبتی هم کارهای چرمی دوخته که به گفته خودش سود 500هزارتومانی به او خواهد رساند. این وضعیت بسیاری از دانشآموزان این مدرسه است که به کمک محسن پاکمنش هنرهای سنتی آموختهاند و حالا از این طریق، بخشی از مخارج تحصیل خود را تأمین میکنند.
آنها گروهی در ایتا درست کردهاند، هرکس محصولات خود را در این فضا به اشتراک میگذارد و بعد هم میفروشد و درآمدش را در جیبش میگذارد و همگی در کنار هم از این اتفاقات خوب لذت میبرند. به گفته آقای پاکمنش، برخی از بچهها تجربه فروش تولیدات خود از طریق سایت دیوار را هم دارند که مایه امیدواری برای آینده آنهاست.
معلم هنرمند منطقه ما با تجربه کار این سالها، به این نتیجه رسیده که با تکیه بر توان دانشآموزی و قشر جوان میتوان در بسیاری از حوزهها به خودکفایی رسید. او میگوید: میخواهم به تأکید رهبر معظم انقلاب بر مهارتآموزی دانشآموزان اشاره کنم؛ ایشان در سخنانی تأکید داشتند دانشآموز در کنار درس یک مهارت را کسب کند، الان دانشآموزان مدرسه ما بیش از یک مهارت دارند که اگر این اتفاق در همه مدارس رقم بخورد، میتواند نتایج مثبتی برای شهر و کشورمان به همراه داشته باشد.
زهرا زنگنه